نوشته شده توسط : perana

این دختره چرا دس از سر کچل ما ورنمیداره!!!

ای مرده شور اشکانو کیانو یوسف و حتی اون مجتبی اوسکولو ببرن 

آخه مگه من جاسوس درخونه باباتم که از من اطلاعات درمورد اشکان میخوای عنتر...

چ گیری کردیم خدا...

شیطونه میگه بزنم همشونو از دم آنفالو کنم این کیان مرده شوربرده رو هم کلا از صحنه زندگیم حذف کنم ...

چ وضعشه اخه



:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

من از اون دسته از آدماییم که با فضای مجازی هیچ کاری ندارم ولی تمام وقتمو دارم باهاش میگذرونم...

شاید تنها جایی که فک میکنم استفاده مفیدی برام داره اینجاس که حداقل حرفای نگفتم توی دلم نمیمونه...

اینستاگرامم که کلا اضافیه و علاقه ای به داشتنش ندارم ولی نمیدونم چرا دلم نمیاد حذفش کنم...

واتساپم و بخاطر ارتباط باخواهرم نیاز دارم،تلگرامم بخاطر گروههای درسی

نمیدونم چرا همه چی این فضای مجازی داره اذیتم میکنه،بهش فکر که میکنم میبینم تمام حال بدی که بهم القا شده تواین سالا منشاش از همین خراب شدست...

حساس شدم شاید،شایدم دارم سخت میگیرم ولی خستم...



:: بازدید از این مطلب : 109
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

اگه کسیو از دست دادی ولی خودتو پیداکردی،توبردی

پی نوشت:طلایی ترین جمله ای که امروز خوندم شاید همینه



:: بازدید از این مطلب : 109
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

از داغ بزرگی که نگاهت به دلم ددخت

یک شهربه حال منه دیوانه دلش سوخت



:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

پارسال سرکلاس پشت سرش نشسته بودم،امتحان میانترم داشتیم

برگشت پشتیارو نگا کردو درحالیکه دستش رو لبش بود یه لبخند شیطنت آمیز زدوبرگشت،که معنیشو نفهمیدم...

اونموقع بهش توجهی نکردم،اما اون لبخند توذهنم مونده انگار ،که الان یادم افتاد و منم بعد یسال یه لبخنداومد رو لبام...

تاجایی که یادم میاد هیچوقت لبخند زدن یا خندیدنشو توکلاس ندیدم

شاید بخاطر همینه...

پی نوشت:لبخند شیطنت آمیز دوست:))))

 



:: بازدید از این مطلب : 92
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

حذفش کردم

حالا برو از دلتنگی بمیر

 



:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

ارزش هرآدمی بنظرم به تلاشیه که برای حفظ حضورت درکنار خودش میکنه

فرقی هم نداره نسبت اون آدم باهات چی باشه،پدرمادرخواهربرادر،دوست 

عشق یاهرچیزدیگه...

وقتی نتونست یا نخواست یعنی پوئن مثبت زندگیشو از دست داده

اینطورآدما وقتی ارزشتو میفهمن که دوروبرشون خلوت میشه

شاید اونموقع خیلی براشون دیر شده باشه،اونقدر دیر که دیگه حتی شاید بیاد نیاریشون:)))

 



:: بازدید از این مطلب : 91
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

شب که میشود
تمام بی قراری ها سراغت را میگیرند
تمام کمبود ها حس میشوند
و تمام دلتنگی ها ، مشت به مشت 
در سرت کوبیده میشوند
شب که میشود
تمام نبودنت در تمام وجودم فریاد میکند 

پی نوشت: شب که میشود باید رید تو بیداری و به خواب عمیق فرو رفت تا یه مشت ک...شعر به مغز و دلت دیکته نشه،خب؟



:: بازدید از این مطلب : 81
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

داریم میریم یلدامونو به درکنیم:))))



:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : perana

نمیشه فریادش زد،فقط بایدبهش زمان داد که حل بشه تووجودت ،اونوقته که نیازی به توضیح دادن درموردش نداری:)

اونموقس که،رنگ رخسارخبرمیدهد از سرضمیر:)

 



:: بازدید از این مطلب : 123
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 2 دی 1398 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد